ثریا

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

شصت نكته شیرین در مورد ازدواج

11 مهر 1391 توسط جهدی

شصت نكته شیرین در مورد ازدواج

درباره ازدواج بسیار گفته و شنیده ایم. اما مطالبی كه در زیر می آید شاید برای شما تازگی داشته باشد.

از میان ضرب المثل های ملل مختلف و همین طور سخنان شخصیت های بزرگ جهان پیرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب كرده ایم. بسیاری از این حرف ها جنبه شوخی و مزاح دارد اما تعداد دیگری از آنها شاید وصف حال من و شما باشد! همین طور قسمت دیگری از این گفته ها می تواند برای عده ای حكم كلید راهنما را داشته باشد.

1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت كن تا با چشم هایت.( ضرب المثل آلمانی)

2- مردی كه به خاطر ” پول ” زن می گیرد، به نوكری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )

3- لیاقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ( ضرب المثل چینی )

4- زنی سعادتمند است كه مطیع ” شوهر” باشد. ( ضرب المثل یونانی )

ادامه »

 نظر دهید »

قدر

23 مرداد 1391 توسط جهدی


حقیقت شب قدر

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

ادامه »

 نظر دهید »

قدر

23 مرداد 1391 توسط جهدی

حقیقت شب قدر
شب قدر

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: « … قدر به معناى اندازه و تعیین است… حوادث جهان … از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یك كلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست كه شامل شكل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مكانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان كه در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)

در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»

بنابراین، معناى تقدیر الهى این است كه در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى كه علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شكل، رنگ، موقعیت مكانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است كه براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یكدیگر و این كه هر حادثه‏اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.

(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حكمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شكل و خصوصیت زمانى و مكانى و سایر خصوصیات وجودى‏اش را از علل متقدمه خود كسب كرده است و یك پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)

اما علل موجودات مادى تركیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است كه هر یك تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شكل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، كنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد كه از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مى‏شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد كه عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مى‏شود.
شب قدر

با روشن شدن معناى قدر، امكان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است كه همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.

به عبارت روشن‏تر، شب قدر یكى از شب‏هاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یكى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یكم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارك رمضان است.(11) در این شب - كه شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى كه در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تكرار مى‏شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیكویى سرنوشت یك ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(14)

پس شب قدر شبى است كه:

1. قرآن در آن نازل شده است.

2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مى‏شود.

3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به كارهایى مى‏گردد.

بنابراین، مى‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مى‏باشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مباركه «بقره» مى‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان كه در آن قرآن ‏نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مباركه دخان مى‏فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد كه نزول [دفعى‏] قرآن در یك شب بوده است كه از آن به شب مبارك تعبیر شده است. همچنین در سوره مباركه قدر تصریح شده است كه قرآن در شب قدر نازل شده است.

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.

پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مى‏شود:

1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.

2. قرآن در شبى مبارك از شب‏هاى ماه مبارك رمضان نازل شده است.

3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.

4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مباركه دخان دو امر است:

الف. نزول قرآن.

ب. هر امر حكیمى در آن شب مبارك جدا مى‏گردد.
شب قدر

اما سوره مباركه قدر كه به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مباركه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:

الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

د. در این شب مبارك، ملائكه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند كه آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

ه. این نزول براى تحقق هر امرى است كه در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - كه مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - كه تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تكرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

مرحوم كلینى در كافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏كند كه آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است كه همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى كه قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است كه خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق كل امر حكیم؛ در آن شب هر، امرى با حكمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى كه باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى كه قرار است متولد شود یا اجلى كه قرار است فرارسد یا رزقى كه قرار است برسد و … .»(15)

 

پى‏نوشت‌ها:

1- قاموس قرآن، سید على اكبر قرشى، ج ‏5، ص 246 و 247 .

2- همان، ص 248.

3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.

4- همان، ج‏ 19، ص 101.

5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.

6- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.

7- بحار الانوار، ج ‏5، ص 122.

8- المیزان، ج ‏19، ص 101 - 103

9- انسان و سرنوشت، ص 53

10- همان، ص 55 و 56

11- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج‏1، ص 312 و 313 و 374 و 375 .

12- الكافى، كلینى، ج ‏4، ص 157 .

13- المراقبات، ملكى تبریزى، ص، 237 - 252

14- الكافى، ج‏1، ص 248

15- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مباركه قدر.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فرارو- شب قدر، شبي است كه فضايل زيادي براي آن ذكر شده است، به حدي كه خداوند به موسي(ع) شب قدر را براي قرب، بخشش، اعطاي نعمت و رحمت خود معرفي مي‌كند.

به گزارش فرارو مراسم شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، در مساجد تکایا و اماکن متبرکه سراسر کشور برگزار شد. در همین رابطه خبرگزاری مهر مراسم احیا شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان زندان زنان ورامین را به تصویر کشیده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 2 نظر

چهل حديث

10 مرداد 1391 توسط جهدی

چهل حديث از امام حسن مجتبي (ع)

«حكومت و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ »

11 ـ امام مجتبى ـ ع ـ در پاسخ به نامه اى كه معاويه براى آن حضرت فرستاده بود، چنين جواب دادند:

«إنَّما هذَا الأمْرُ لِي وَالخِلافَةُ لِي وَلاِهْلِ بَيْتِي، وَإنَّها لَمُحَرَّمَةٌ عَلَيْكَ وَعَلى أَهْلِ بَيْتِكَ سِمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ ـ صلّى الله عليه وآله ـ .

وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُ صابِرينَ عارِفينَ بِحَقّى غَيْرَ مُنْكِرينَ ما سَلَّمْتُ لَكَ وَلا أَعْطَيْتُكَ ما تُريدُ.»

«همانا اين امر (حكومت) و جانشينى رسول خدا ـ ص ـ از آن من و مربوط به اهل بيت من است. تو غاصبى، خلافت بر تو و خاندانت حرام است. اين مطلب را از رسول خدا ـ ص ـ شنيده ام. (سپس فرمود:) سوگند به خداوند، چنانچه مى يافتم يارانى آگاه و آشنا در حق ما (كه در راه احياى حق ايستادگى مى نمودند) حكومت را به تو واگذار نمى كردم و نمى دادم به تو آنچه را كه مى خواستى. (حتى با شرايطى كه در عقد صلحنامه نوشته شده)».

«فرجام امامان راستين»

12 ـ جناده گويد: در روزهاى واپسين عمر امام مجتبى ـ ع ـ خدمت آن حضرت رسيدم، سم بشدّت آن بزرگوار را مى آزرد، عرض كردم چرا خود را معالجه نمى كنيد؟ فرمود: «إنّا للهِ وإنّا إليه راجعون» (4) سپس به سوى من نگاهى كرد و فرمود:

«وَاللهِ لَقَدْ عَهِدَ إلَيْنا رَسُولُ اللهِ ـ صلّى الله عليه وآله ـ إنَّ هَذا الأمْرَ يَمْلِكُهُ إثنا عَشَرَ إماماً مِنْ وُلدِ عَلِيٍّ وَفاطِمَةَ، ما مِنّا إلاّ مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ.»

«سوگند به خداوند كه رسول خدا بما وعده نمود: امامت و وصايت بعد از او را دوازده نفر بدست مى گيرند، يازده نفر آنان از فرزندان على و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ هستند و اينان در فرجام كار، در راه خدا يا مسموم و يا كشته مى شوند.»

«شيعيان كيستند و دوستان كدامند؟»

13 ـ قال له رجل: «يابن رسول الله إنّى من شيعتكم» فقال الحسن ـ عليه السلام ـ :

«يا عَبْدَ اللهِ إنْ كُنْتَ لَنا فِى أَوامِرِنا وَزَواجِرِنا مُطيعاً فَقَدْ صَدَقْتَ، وَإنْ كُنْتَ بِخِلافِ ذلِكَ فَلا تَزِدْ فِي ذُنُوبِكَ بِدَعْواكَ مَرْتَبَةً شَريفَةً لَسْتَ مِنْ أَهْلِها، لا تَقُلْ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ ولكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مُوالِيكُِمْ وَمُحِبِّيكُمْ وَمُعادِي أَعْدائِكُمْ وَأَنتَ فِى خَيْر وَإلى خَيْر.»

مردى خطاب به امام حسن ـ ع ـ گفت: «اى پسر رسول خدا من شيعه شما هستم.» امام ـ ع ـ فرمود:

«اى بنده خدا، اگر در انجام واجبات و خوددارى از محرمات (گناهان) پيرو ما هستى و تبعيت مى كنى كه راست مى گويى، و چنانچه اينگونه نيستى، با اين ادّعاى دروغ بر گناهان خود افزودى; زيرا شيعه و پيرو ما از مقام والا و بلندى برخوردار است و تو اهل آن نيستى، مگو كه من شيعه تو هستم، بلكه بگو من از دوستان و هواداران و نيز از بدخواهان دشمنان شمايم، در اين صورت تو در خير و نيكى بسر مى برى و در مسير خير خواهى قرار دارى.»

«معيارهاى دوستان سالم»

14 ـ مردى از امام حسن ـ ع ـ خواست كه دوست و همنشين وى باشد، امام ـ ع ـ سه شرط را برايش مطرح نمود:

«قال ـ عليه السلام ـ : إيّاكَ أَنْ تَمْدَحَنى فَأَنا أَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْكَ أَوْ تُكذِبنى فَإنَّهُ لا رَأْىَ لِمَكْذُوب أَوْ تَغْتابَ عِنْدِى أَحَداً، فَقالَ لَهُ الرَجُلُ: إئذِنْ لِى فِى الإنْصِرافِ.

فَقالَ ـ عليه السلام ـ : نَعَمْ إذا شِئْتَ.»

«فرمود: 1 ـ بشرط آن كه از من ستايش و تعريف نكنى; زيرا من نسبت به خودم از تو آگاهترم.

2 ـ مرا دروغگو ندانى; زيرا دروغگو رأى و عقيده درستى ندارد.

3 ـ مبادا در برابر من از كسى غيبت كنى.

چون آن مرد شرايط دوستى با آن حضرت را دشوار ديد گفت: مى خواهم از درخواست خود منصرف شوم؟

امام ـ ع ـ فرمود: آرى هر طور مى خواهى انجام بده.»

«سياست از ديدگاه معصوم»

15 ـ مردى از امام مجتبى ـ ع ـ پرسيد: سياست چيست؟

فقال ـ عليه السلام ـ : هِيَ أَنْ تَرْعى حُقُوقَ اللهِ، حُقُوقَ الأحْياءِ، وَحُقُوقَ الأمواتِ فَأمّا حُقُوقُ اللهِ فَأداءُ ما طُلِبَ وَاجْتِنابُ عَمّا نُهِىَ.

وَأمّا حُقُوقُ الأحْياءِ: فَهِىَ أَنْ تَقُومَ بِواجِبِكَ نَحْوَ إخْوانِكَ، وَلا تَتَأخَّرَ عَنْ خِدْمَةِ أُمَّتِكَ وَأَنْ تُخَلِّصَ لِوَلِىِّ الأمْرِ ما أَخْلَصَ لاُِمَّتِهِ وأنْ تَرْفَعَ عَقِيرَتَكَ فِى وَجْهِهِ إذا ما حادَ عَنِ الطَريقِ السوي.

وأمّا حُقُوقُ الأمواتِ: فَهِىَ أنْ تُذْكَرَ خَيْراتِهِمْ وَتَتَغاضى عَنْ مَساوِئِهِمْ فَإنَّ لَهُمْ رباً يُحاسِبُهُمْ.

فرمود: «سياست، رعايت حقوق خدا، مردم و اموات اين مردم است.

اما حق خداوند: انجام دادن فرائض (واجبات) و دورى كردن از آنچه ما را نهى كرده است (محرّمات).

اما حقوق مردم: اين كه وظيفه خود را نسبت به مردم انجام دهى و هرگز از خدمت به جامعه خود باز نمانى، و همان طورى كه زمامدار با تو با صداقت رفتار مى كند تو هم بايد با حقيقت و اخلاص رفتار نمايى و چون اقوام و بستگانت از راه راست منحرف شدند، آنها را به راه راست رهنمون باشى.

واما حقوق اموات: آن است كه از خوبيهاى آنان سخن گوييد و از زشتيهايشان چشم پوشى كنيد; زيرا براى آنان خداوندى است كه حساب آنها را رسيدگى خواهد كرد.»

«عزّت مؤمن»

16 ـ قال الامام المجتبى ـ عليه السلام ـ :

«لَوْ جَعَلْتُ الدُنْيا كُلَّها لُقْمةً واحِدَةً لَقَمْتُها مَنْ يَعْبُدُ اللهَ خالِصاً لَرَأَيْتُ أَنّى مُقَصِّرٌ فِى حَقِّهِ، وَلَوْ مَنَعْتُ الكافِرَ مِنْها حَتّى يَمُوتَ جُوعاً وَعَطَشاً ثُمَّ أَذْقَنْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الماءِ لَرَأَيْتُ أَنّى قَدْ أَسْرَفْتُ.»

«اگر همه دنيا را تبديل به يك لقمه غذا كنم و به انسانى كه خدا را از روى خلوص عبادت مى كند بخورانم، خودم را مقصّر (كوتاهى كننده) درباره او مى دانم و چنانچه فرد كافرى را گرسنگى دهم تا به آن اندازه كه جانش از شدّت گرسنگى و تشنگى به لب برسد، آنگاه مقدارى كمى آب به او بدهم، خود را نسبت به او اسرافكار مى پندارم.»

«انتخاب دوست»

17 ـ قال ـ عليه السلام ـ لبعض ولده:

«يا بُنَىَّ لا تُؤاخِ أَحَداً حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَمَصادِرَهُ فَإذا اسْتَنْبَطْتَ الخُبْرَةَ وَرَضِيتَ العِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إقالَةِ العَثْرَةِ وَالمُواساةِ فِى العُسْرَةِ.»

«پسرم با هيچ كس پيمان دوستى مبند مگر اين كه بدانى از كجا مى آيد و به كجا مى رود; يعنى خصوصيات اخلاقيش را بدست آور، و چون دقيق بررسى كردى و او را انسانى شايسته يافتى، بر پايه گذشت و اغماض و برادرى در سختيها و لغزشها با او رفتار كن و دوستيت را استمرار بخش.»

«فروتنى»

18 ـ قال ـ عليه السلام ـ :

«أَعْرَفُ الناس بِحُقُوقِ إخوانِهِ وَأَشَدُّهُمْ قَضاءاً لَها أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللهِ شَأْناً وَمَنْ تَواضَعَ فِى الدُنْيا لاِخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللهِ مِنَ الصِّدِيقينَ وَمِنْ شيعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبى طالِب ـ عليه السلام ـ »

«فروتن و متواضع كسى است كه حق مردم را بشناسد و در بر آوردن نياز آنان بكوشد، در اين صورت در نزد خداوند مقام بالا و والايى خواهد داشت و هر كس در اين جهان نسبت به برادران دينيش فروتنى كند و تواضع نمايد، نزد خداوند از صديقان و شيعيان على بن ابى طالب ـ ع ـ محسوب مى شود.»

«سخاوت و نيكى»

19 ـ امام حسن ـ عليه السلام ـ مشغول طواف كعبه بود، كه مردى از آن حضرت پرسيد: بخشنده و جواد چه كسى است؟ امام ـ ع ـ فرمود:

«إنَّ لِكَلامَكَ وَجْهَيْنِ، فَإنْ كُنْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْمَخْلُوقِ فَإِنَّ الجَوادَ الَّذِى يُؤَدِّى مَا افْتَرَضَ عَلَيْهِ، وَالبَخِيلُ الَّذِي يَبْخَلُ بِما افْتَرَضَ عَلَيْهِ، وَإنْ كُنْتَ تَسْأَلُ عَنِ الخالِقِ فَهُوَ الجَوادُ إنْ أَعْطَى، وَهُوَ الجَوادُ وَإنْ مَنَعَ لأنَّهُ إنْ أَعطَى عَبْداً أَعْطاهُ ما لَيْسَ لَهُ وَإنْ مَنَعَ مَنَعَهُ ما لَيْسَ لَهُ.

وقالَ ـ عليه السلام ـ : المَعْرُوفُ ما لَمْ يَتَقَدَّمهُ مَطَلٌ وَلا يَتْبَعُهُ مَنٌّ وَالإعْطاءُ قَبْلَ السُؤالِ مِنْ أَكْبَرِ السُؤْدَدِ.»

«پرسش شما شامل بخشندگى خالق و مخلوق هر دو مى گردد:

1 ـ جود و بخشندگى مخلوق در آن است كه آنچه را خداوند بر او واجب شمرده انجام دهد و چنانچه انجام ندهد بخيل است.

2 ـ خداوند چه ببخشد و چه نبخشد جواد است، زيرا بندگان حقّى بر خداوند ندارند تا مفهوم اعطاء و منع بر آن صدق كند. (5) و سپس فرمود: نيكى آن است كه قبل از انجامش مسامحه اى نباشد و بعد از انجام منّتى صورت نگيرد و بخشندگى قبل از سؤال كردن نشانه بزرگوارى است.»

«همسايگان را بر خويش مقدم بداريد»

20 ـ عن الحسن بن على ـ عليهماالسلام ـ قال:

«رَأَيْتُ أُمِّى فاطِمَةَ ـ عليهماالسلام ـ قامَتْ فِي مِحْرابِها لَيْلَةَ جُمُعَتِها، فَلَمْ تَزَلْ راكِعَةً ساجِدَةً حَتّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَسَمِعْتُها تَدْعُو لِلْمُؤْمِنينَ وَالمُؤْمِناتِ وَتُسَمِّيهِمْ وَتَكْثُرُ الدُّعاءَ لَهُمْ، وَلا تَدْعُو لِنَفْسِها بِشَىْء، فَقُلْتُ لَها: يا أُمّاهُ لِمَ تَدْعينَ لِنَفْسِكِ كَما تَدْعينَ لِغَيْرِكِ؟ فَقالَتْ: يا بُنَيَّ: الجارُ ثُمَّ الدّارُ.»

«مادرم فاطمه ـ عليهاالسلام ـ را مى ديدم كه شبهاى جمعه راست قامتانه در محراب عبادتش ايستاده، تا طلوع صبح به ركوع و سجود بسر مى برد، خود مى شنيدم كه او براى مردان و زنان مؤمن دعا مى كند و حتى آنان را نام مى برد، و ]جهت برطرف شدن گرفتاريها و برآورده شدن خواسته هايشان[ بسيار دعا مى كرد و ليكن براى خويش سخنى نمى گفت و دعايى نمى كرد.

عرض كردم: مادرم! چرا براى خود همانند ديگران دعا نمى كنى؟!

جواب داد: فرزندم! اوّل همسايه را مقدم دار و سپس خود و اهل خانه را.»

 3 نظر
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

ثریا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • چهل حديث
  • حقیقت شب قدر
  • حقیقت شب قدر
  • قلب
  • دل نوشته
  • نکاتی در مورد ازدواج

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس